جدول جو
جدول جو

معنی بهار تاش - جستجوی لغت در جدول جو

بهار تاش
محصولات زودرسی که اواخر بهار درو شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهارستان
تصویر بهارستان
باغی که درختان نارنج و سایر مرکبات فراوان داشته باشد، جایی که شکوفه ها و گل های رنگارنگ داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ رِ)
مرکّب از: بهار + -ستان، جایی که شکوفه و گلهای گوناگون در آن انبوه باشد. (از حاشیۀ برهان چ معین)، جایی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد. (ناظم الاطباء) :
همین بس در بهارستان محشر خون بهای من
غبارش بوی گل شد در رکاب و گردجولانش.
خاقانی.
لغت نامه دهخدا
(بَ رِ)
مجلس شورای ملی. میدان و محله ای است در تهران که مجلس شورای ملی (سابق) در شرق و مسجد و مدرسه عالی سپهسالار در جنوب شرقی آن قرار دارد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بهارستان
تصویر بهارستان
جائی که انبوه از شکوفه و گلهای گوناگون باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار تار
تصویر چهار تار
ربایی که دارای چهار سیم است طنبوری که چهار تار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهار تا
تصویر چهار تا
چارتا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهر تاش
تصویر شهر تاش
همشهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهارستان
تصویر بهارستان
((بَ رِ))
بتخانه، بتکده
فرهنگ فارسی معین
شکوفه زار، نارنج زار، بتخانه، بتستان، بتکده، فغستان، آتشکده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کشت بهاره
فرهنگ گویش مازندرانی
فصل بهار، ایام بهار
فرهنگ گویش مازندرانی